نقد فیلم هیس دخترها فریاد نمیزنند
شیرین ، امیرعلی ، مراد و دیگران
جدیدترین فیلم پوران درخشنده یک آسیبشناسی دراماتیک از معضلی است که بنا بر باورهای غلط نانوشته در فرهنگ، سنت و جامعه ما همواره مغفول مانده و خود فیلم نیز در تهدید چنین خطری قرار دارد . نیمی از " هیس ..." فیلمی با دغدغه ی اجتماعی و نیمه ی دیگر در تلاطم سینما و ملودرام و در اندیشه ی میخکوب کردن تماشاچی روی صندلی.
نیمه ی اول فیلم (که با استفاده از ساختار روایی " همشهری کین " ، قصد دارد پرده از یک جنایت و دلایل اش بردارد ) مبتنی ست بر کاتارسیس های متعدد و رمزگشایی از طریق فلش بک هایی فارغ از کلیشه های مرسوم ( با دکوپاژی که بر رعب آوری و تاثیرگذاری اش میافزاید ) .درخشنده ، سردرگمی داماد و عروس ر ا بدون نیاز به دیالوگ و با چرخیدن دوربین به دور آنها ، به تصویر کشیده و کارن همایونفر نیز با شناخت خوب اش از این ژانر ، توانسته موسیقی متن را (بدون آنکه از قاب بیرون بزند و نقش دراماتیک تزریقی را ایفا کند) ، گیرا و موثر سازد.
اما در نیمه دوم داستان ( که نسخه ی ضعیف شده ی" میخواهم زنده بمانم " است ) ، فیلمساز رسالت اجتماعی اش را فراموش کرده و با تکیه بر اینکه قرار گرفتن در یک چارچوب زمانی ، با افزودن عنصر مبارزه علیه زمان به ماجرا ، تعلیق را افزایش میدهد ، خواسته تا داستان پرتنش تری خلق کند ، غافل از اینکه مخاطبین با شنیدن ایست قلبی برادر معتاد به خنده می افتند.
ایده ی اولیه" هیس ..." بیانگر جسارت و نگاه تازه ی فیلساز به مسایل اجتماعی و شکاف میان قانون و عدالت است .اما اخلاق گرایی در داستان به نحوی صریح و مستقیم به مخاطب عرضه میشود ( مانند سکانس دادگاه " من مادر هستم " ) و کارگردان در مقام یک مصلح اجتماعی و در پوشش وکیل ، به خطابه گویی در دادگاه پرداخته و راجع به مسایلی سخن میگوید که نه از طریق گفتار شخصیت ها بلکه باید از ژرفنای صحنه ها و فضاسازی مصایب به مخاطب عرضه شود.
درخواست گل درشت بازپرس برای انتقال به بخش تدوین قوانین و همچنین استفاده از اصل تعمیم برای پایان قصه ( در نمایی از مدرسه دخترانه )، برای فیلمسازی اجتماعی که نباید به دام شعارزدگی بیفتد ، نکاتی ست که مخاطب را از همراهی با اثر بازمیدارد و کارگردان را از مولفه سازی در سینمایش دور و به کلیشه سازی و استفاده ی تریبون وار از سینما ، نزدیک میکند.
آنچه که بازی بابک حمیدیان را در نقش راننده ای متجاوز و هولناک ، باورپذیرتر میکند ، نه چهره ی دفرمه و دیو گونه است و نه خنده های شیطانی.بلکه این گیرایی ، در همان شادی و احساس علاقه اش به کودک پنهان است که در ادامه با تیک های عصبی و برق چشم ها همراه میشود.طناز طباطبایی نیز ایده آل ممکن را برای نمایش یک دختر حساس ، شکست خورده و ویران شده ( در کوران شرایط پیچیده ای که برای دختران ازین دست در جامعه ما وجود دارد ) ، اجرا کرده است.
نوسنده :
آقای خشایار سنجری